امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flummox

fləˈmɑːks ˈflʌməks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flummoxed
  • شکل سوم:

    flummoxed
  • سوم‌شخص مفرد:

    flummoxes
  • وجه وصفی حال:

    flummoxing

معنی

verb - transitive
( confuse =) اشفته کردن، مغشوش کردن، گیج کردن، درجواب عاجز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flummox

  1. verb confuse
    Synonyms: baffle, bewilder, buffalo, confound, discombobulate, disconcert, mystify, nonplus, perplex, puzzle, stump, throw, throw off

ارجاع به لغت flummox

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flummox» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flummox

لغات نزدیک flummox

پیشنهاد بهبود معانی