امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flunky

ˈflʌŋki ˈflʌŋki ˈflʌŋki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
پادو، نوکر، غیر ماهر، مامور جز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flunky

  1. noun A person of unquestioning obedience
    Synonyms: lackey, flunkey, attendant, drudge, footman, gofer, servant, snob, stooge, steward, sycophant, toady, yes-man

ارجاع به لغت flunky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flunky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flunky

لغات نزدیک flunky

پیشنهاد بهبود معانی