امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Foodie

ˈfuːdi ˈfuːdi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    foodies

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: foody

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun slang countable informal
غذا و آشپزی عاشق غذا، دوستدار غذا، عشق غذا، اهل غذا (کسی که شدیداً به غذا علاقه‌مند است)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He joined a group of foodies to share his favorite recipes.
- او به گروهی از دوستداران غذا پیوست تا در آن دستورالعمل‌های غذایی موردعلاقه‌ی خود را به اشتراک بگذارد.
- As a foody, John spends most of his free time watching cooking shows and reading food blogs to expand his culinary knowledge.
- جان به‌عنوان یک عشق غذا بیشتر وقت آزاد خود را صرف تماشای برنامه‌های آشپزی و خواندن وبلاگ‌های غذا می‌کند تا دانش آشپزی خود را گسترش دهد.
adjective slang informal
غذا و آشپزی مناسب یا مربوط به افرادی که عاشق غذا هستند (و به انواع مختلف غذا علاقه‌ی زیادی دارند)
- the foodie tour
- تور عاشقان غذا
- The foodie community on social media is a great resource for finding unique recipes.
- اجتماع عاشقان غذا در رسانه‌های اجتماعی منبعی عالی برای یافتن دستورالعمل‌های منحصر‌به‌فرد است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد foodie

  1. noun a person who loves food and is very interested in different types of food; food enthusiast; food lover
    Synonyms: bon vivant, bon viveur, connoisseur, gastronome, glutton, gourmand, gourmet, hedonist, sensualist
  2. adjective suitable for or relating to people who love food and are very interested in different types of food

ارجاع به لغت foodie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foodie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foodie

لغات نزدیک foodie

پیشنهاد بهبود معانی