For Instance

معنی و نمونه‌جمله‌ها

• idiom noun uncountable B1
  مثلاً، برای مثال، برحسب مثال، به‌عنوان مثال، به‌عنوان نمونه، برای نمونه
  • - Tom loves outdoor activities; for instance, he enjoys hiking, camping, and biking.
  • - تام عاشق فعالیت‌های در فضای باز است؛ به‌عنوان مثال، او از پیاده‌روی، کمپینگ و دوچرخه‌سواری لذت می‌برد.

  • - She enjoys exploring different cuisines from around the world; for instance, she loves Italian, Thai, and Mexican food.
  • - او از بررسی غذاهای مختلف از سراسر جهان لذت می‌برد؛ برای نمونه، او عاشق غذاهای ایتالیایی، تایلندی و مکزیکی است.