امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Foray

ˈfɔː- / / ˈfɑː- ˈfɒreɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    forayed
  • شکل سوم:

    forayed
  • سوم شخص مفرد:

    forays
  • وجه وصفی حال:

    foraying
  • شکل جمع:

    forays

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
تاخت‌وتاز کردن، تهاجم، تاراج، چپاول، تهاجم کردن، بیغما بردن، چپاول کردن، حمله
- our company's first foray into the wool market
- اولین یورش شرکت ما در بازار پشم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد foray

  1. noun incursion, attempt
    Synonyms: attack, depredation, descent, inroad, invasion, irruption, raid, reconnaissance, sally, sortie
    Antonyms: abstention, idleness, laziness

Collocations

ارجاع به لغت foray

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foray» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foray

لغات نزدیک foray

پیشنهاد بهبود معانی