امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forbid

fərˈbɪd fəˈbɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    forbade
  • شکل سوم:

    forbidden
  • سوم‌شخص مفرد:

    forbids
  • وجه وصفی حال:

    forbidding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb verb - transitive B2
ممنوع کردن، قدغن کردن، منع کردن، باز داشتن، اجازه ندادن، نفرین‌شده، رانده‌شده link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He was forbidden to leave the house.
- به او اجازه نداده بودند که از خانه بیرون برود.
- Smoking is forbidden.
- به‌کارگیری‌ دخانیات ممنوع است.
- I forbid you to associate with him.
- تو را از همنشینی با او منع می‌کنم.
- The doctor has forbidden him to drink alcoholic beverage.
- دکتر او را از نوشیدن مشروبات الکلی منع کرده است.
- The steepness of the slope forbade ascent.
- شیب زیاد سربالایی، بالا رفتن را میسر نمی‌کرد.
- Women are forbidden in this club.
- ورود زن‌ها به این باشگاه ممنوع است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forbid

  1. verb outlaw, prohibit an action
    Synonyms:
    ban stop prohibit prevent restrict block exclude obstruct restrain impede inhibit censor deny hinder oppose preclude disallow veto cancel debar embargo interdict spike taboo freeze rule out withhold halt shut down shut out say no declare illegal hold up enjoin check nix stymie obviate forestall forfend put the chill on
    Antonyms:
    allow permit approve authorize sanction

ارجاع به لغت forbid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forbid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forbid

لغات نزدیک forbid

پیشنهاد بهبود معانی