امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forborne

fɔːrˈbɔːrn / / fər- fɔːˈbɔːn / / fə-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive verb - intransitive
اسم مفعول: forbear

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forborne

  1. verb Resist doing something
    Synonyms: refrained, paused, withheld, withstood, tolerated, stopped, shunned, resisted, omitted, helped, ceased, forgone, endured, desisted, declined, kept, avoided
    Antonyms: continued, acted, indulged, partaken, used, involved

ارجاع به لغت forborne

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forborne» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forborne

لغات نزدیک forborne

پیشنهاد بهبود معانی