امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forcible

ˈfɔːrsəbl ˈfɔːsəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قوی، مؤثر، شدید، اجباری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- forcible entry into a house
- وارد شدن به‌زور به منزل
- forcible entry and detainer
- تصرف عدوانی
- forcible rape
- زنای به عنف
- a forcible theory
- نظریه‌ای با دلیل، نظربه‌ای با برهان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forcible

  1. adjective powerful, aggressive
    Synonyms: active, armed, assertive, coercive, cogent, compelling, compulsory, drastic, effective, efficient, energetic, forceful, impressive, intense, mighty, militant, persuasive, potent, puissant, strong, telling, valid, vehement, vigorous, violent, weighty
    Antonyms: nonaggressive, weak

لغات هم‌خانواده forcible

ارجاع به لغت forcible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forcible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forcible

لغات نزدیک forcible

پیشنهاد بهبود معانی