امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Foremother

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

جده، مادر مادر بزرگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد foremother

  1. noun A person from whom one is descended
    Synonyms: ancestor, antecedent, ascendant, father, forebear, forefather, mother, parent, progenitor, predecessor

ارجاع به لغت foremother

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foremother» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foremother

لغات نزدیک foremother

پیشنهاد بهبود معانی