امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Foresight

ˈfɔːrsaɪt ˈfɔːsaɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    foresights

معنی و نمونه‌جمله

noun
پیش‌بینی، دور‌اندیشی، مال‌اندیشی، بصیرت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He had enough foresight to save for his old age.
- او به‌اندازه‌ی کافی دوراندیشی داشت که برای ایام پیری خود پول ذخیره کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد foresight

  1. noun mental preparedness
    Synonyms: anticipation, canniness, care, carefulness, caution, circumspection, clairvoyance, discernment, discreetness, discretion, economy, far-sightedness, foreknowledge, forethought, insight, long-sightedness, perception, precaution, precognition, preconception, premeditation, premonition, prenotion, prescience, prospect, providence, provision, prudence, sagacity
    Antonyms: hindsight, ignorance, thoughtlessness

ارجاع به لغت foresight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foresight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foresight

لغات نزدیک foresight

پیشنهاد بهبود معانی