امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forgive

fərˈɡɪv fəˈɡɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    forgave
  • شکل سوم:

    forgiven
  • سوم‌شخص مفرد:

    forgives
  • وجه وصفی حال:

    forgiving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
بخشیدن، عفو کردن، امرزیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The ruler forgave him and freed him from jail.
- حکمران (گناهان) او را بخشید و از زندان آزادش کرد.
- The parents forgave the killer of their son.
- والدین قاتل فرزندشان را بخشیدند.
- O, God, forgive my sins!
- خدایا گناهان مرا ببخش!
- I forgive you this time, but don't do it again!
- این دفعه تو را می‌بخشم؛ ولی دیگر این کار را نکن!
- Forgive my poor English!
- ببخشید که انگلیسی من خوب نیست!
- Forgive us for being so late!
- از اینکه این‌قدر دیر آمده‌ایم پوزش می‌خواهیم!
- I hereby forgive you the money you owe.
- بدین‌وسیله پولی را که به من بدهکار هستی، می‌بخشم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forgive

  1. verb stop blame and grant pardon
    Synonyms: absolve, accept apology, acquit, allow for, amnesty, bear no malice, bear with, bury the hatchet, clear, commute, condone, dismiss from mind, efface, exculpate, excuse, exempt, exonerate, extenuate, forget, kiss and make up, laugh off, let bygones be bygones, let it go, let off, let off easy, let pass, let up on, make allowance, overlook, palliate, pocket, purge, release, relent, remit, reprieve, respite, spring, think no more of, turn other cheek, wink at, wipe slate clean
    Antonyms: accuse, blame, censure, charge, punish

Idioms

لغات هم‌خانواده forgive

ارجاع به لغت forgive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forgive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forgive

لغات نزدیک forgive

پیشنهاد بهبود معانی