امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Formless

ˈfɔːrmləs ˈfɔːmləs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
بی‌شکل، بی‌ریخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد formless

  1. adjective disorganized, vague
    Synonyms: amorphous, baggy, blobby, chaotic, crude, inchoate, incoherent, indefinite, indeterminate, indistinct, nebulous, obscure, orderless, raw, rough, rude, shapeless, unclear, undefined, unformed, unorganized
    Antonyms: coherent, distinct, formed, organized, shaped, specific

لغات هم‌خانواده formless

ارجاع به لغت formless

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «formless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/formless

لغات نزدیک formless

پیشنهاد بهبود معانی