معنی fourfold به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈfɔːrfoʊld ˈfɔːfəʊld

معنی و نمونه‌جمله

adjective adverb

چهارلا، چهار برابر، چهارگانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a fourfold increase in the number of the people who leave the country

- چهاربرابر شدن تعداد کسانی که کشور را ترک می‌کنند

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fourfold

adjective Four times as great or many

Synonyms: quadruple, quadruplicate, four-part, four-way, four-fold, four-ply, quadruples, four times as many, quadruplex, quaternary
adverb By a factor of four

Synonyms: four times

ارجاع به لغت fourfold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «fourfold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fourfold

لغات نزدیک fourfold

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند