امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fracas

ˈfreɪkəs ˈfrækɑː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

قیل‌وقال، مزاحمت، زد‌وخورد، بلوا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The principal of the school had to come and stop the fracas in the hallway.
- مدیر مدرسه مجبور شد به سرسرا بیاید و به کتک‌کاری خاتمه بدهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fracas

  1. noun disturbance, fight
    Synonyms: affray, altercation, battle, battle royal, bickering, brawl, broil, brouhaha, dispute, donnybrook, feud, flap, fray, free-for-all, hassle, knock-down-drag-out, melee, mix up, quarrel, riot, row, ruction, ruffle, rumpus, run-in, scrimmage, scuffle, set-to, squabble, stew, trouble, tumult, uproar, words
    Antonyms: calm, harmony, peace

ارجاع به لغت fracas

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fracas» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fracas

لغات نزدیک fracas

پیشنهاد بهبود معانی