امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fractional

ˈfrækʃnəl ˈfrækʃnəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more fractional
  • صفت عالی:

    most fractional

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
کسری، کوچک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
adjective
کسری
- a fractional difference between the price of those two books
- تفاوت ناچیز میان قیمت آن دو کتاب
- fractional distillation
- تقطیر جزبه‌جز، چکانش شکنشی
- fractional number
- عدد کسری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fractional

  1. adjective partial
    Synonyms: apportioned, compartmental, compartmented, constituent, dismembered, dispersed, divided, fragmentary, frationary, incomplete, parceled, part, piecemeal, sectional, segmented
    Antonyms: all, entire, total

ارجاع به لغت fractional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fractional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fractional

لغات نزدیک fractional

پیشنهاد بهبود معانی