امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    France

    fræns frɑːns
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    پایتخت:‌ پاریس

    ملیت: فرانسوی

    مخفف: FR

    معنی‌ها

    noun
    france, فرانسه (نام کامل: Republique Francaise)
    کشور فرانسه (نام کامل: Republique Francaise)
    لیست تمامی کشورهای جهان همراه ملیت و پایتخت به انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    آناتول فرانس (نویسنده‌ی فرانسوی)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد france

    1. noun A republic in western Europe; the largest country wholly in Europe
      Synonyms: french-republic, French nation, French people, fifth republic, french community, gaul, anatole france, la Patrie, La France, La belle France, (all French), Jacques Anatole Francois Thibault

    ارجاع به لغت france

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «france» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/france

    لغات نزدیک france

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی