امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Frank

fræŋk fræŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    franked
  • شکل سوم:

    franked
  • سوم‌شخص مفرد:

    franks
  • وجه وصفی حال:

    franking
  • شکل جمع:

    franks
  • صفت تفضیلی:

    franker
  • صفت عالی:

    frankest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective adverb
رک‌گو، بی‌پرده حرف زن، رک، بی‌پرده، صریح، نیرومند، مجانی، چپانیدن، پرکردن، اجازه عبور دادن، مجاناً فرستادن، معاف کردن، مهر زدن، باطل کردن، مصون ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a frank criticism
- انتقاد رک
- frank discussions
- مذاکرات صادقانه
- to be perfectly frank with you ...
- صاف و پوست‌کنده به شما می‌گویم ...
- a frank reply
- پاسخ بدون پرده‌پوشی
- to show one's frank distaste
- انزجار آشکار خود را بروز دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frank

  1. adjective completely honest
    Synonyms: aboveboard, apparent, artless, bare-faced, blunt, bold, brazen, call a spade a spade, candid, direct, downright, easy, familiar, flat-out, forthright, free, from the hip, guileless, heart-to-heart, ingenuous, lay it on the line, like it is, matter-of-fact, naive, natural, open, outright, outspoken, plain, plain-spoken, real, saying what one thinks, scrupulous, sincere, straight, straightforward, transparent, truthful, unconcealed, undisguised, uninhibited, unreserved, unrestricted, up front, upright
    Antonyms: devious, dishonest, evasive, insincere, secretive

Collocations

  • franking machine

    (در شرکت‌های بزرگ و غیره) دستگاهی که به پاکت، نشان یا تمبر یا مهر پست مجانی می‌زند (و معمولاً پول آن را جمع‌زده و یک‌جا به اداره‌ی پست می‌پردازند)

ارجاع به لغت frank

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frank» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frank

لغات نزدیک frank

پیشنهاد بهبود معانی