امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Frenetic

frəˈnetɪk frəˈnetɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
( frantic ، frenzied =) آتشی، آشفته، عصبانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frenetic

  1. adjective maniacal
    Synonyms: corybantic, delirious, demented, distraught, excited, fanatical, frantic, frenzied, furibund, furious, hyper, in a lather, insane, lost it, mad, obsessive, overwrought, phrenetic, rabid, unbalanced, unscrewed, weirded out, wigged out, wild, wired
    Antonyms: balanced, calm

ارجاع به لغت frenetic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frenetic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frenetic

لغات نزدیک frenetic

پیشنهاد بهبود معانی