امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Friable

ˈfraɪəbl ˈfraɪəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
خردشونده، ترد، شکننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد friable

  1. adjective brittle
    Synonyms: fragile, breakable, crumbly

ارجاع به لغت friable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «friable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/friable

لغات نزدیک friable

پیشنهاد بهبود معانی