امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Frightful

    ˈfraɪtfl ˈfraɪtfl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    وحشتناک

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - a frightful scene
    - صحنه‌ی تکان‌دهنده
    - I was in a frightful hurry.
    - یک دنیا عجله داشتم.
    - What a frightful party!
    - چه مهمانی بدی!
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد frightful

    1. adjective offensive
      Synonyms:
      bad awful terrible unpleasant annoying horrible shocking dreadful vile wrong wicked hideous insufferable extreme great disagreeable ghastly lewd calamitous terrific
      Antonyms:
      nice inoffensive delightful gentle
    1. adjective scary, shocking
      Synonyms:
      terrible awful horrible dreadful fearsome shocking alarming dire grim ominous menacing intimidating daunting gruesome ghastly spooky chilling grisly horrifying petrifying direful harrowing hairy hideous repellent unnerving traumatic macabre lurid dismaying formidable portentous atrocious disquieting hair-raising inconceivable grabber morbid unspeakable appalling awesome
      Antonyms:
      pleasing comforting calming

    لغات هم‌خانواده frightful

    ارجاع به لغت frightful

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «frightful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frightful

    لغات نزدیک frightful

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی