امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Frowsy

ˈfraʊziː ˈfraʊzɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
بدبو، (مجازاً) شلخته، چرک، پلید، پوسیده، ترشیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frowsy

  1. adjective Negligent of neatness especially in dress and person; habitually dirty and unkempt
    Synonyms: frowzy, slovenly, disheveled, disordered, musty, seedy, smelly, stale, unkempt

ارجاع به لغت frowsy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frowsy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frowsy

لغات نزدیک frowsy

پیشنهاد بهبود معانی