معنی full-blooded به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

fʊlˈblʌdɪd fʊlˈblʌdɪd

معنی و نمونه‌جمله

adjective

پاک‌نژاد، اصیل ،خوش‌بنیه، نیرومند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- He enjoys their full-blooded support.

- او از حمایت کامل آن‌ها برخوردار است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد full-blooded

adjective purebred; strong

Synonyms: hardy, hearty, powerful, robust, sound, thoroughbred, unmixed, vigorous, virile, vital

ارجاع به لغت full-blooded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «full-blooded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/full-blooded

لغات نزدیک full-blooded

- full subtractor
- full tilt
- full-blooded
- full-blown
- full-bodied

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار