امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Funds

ˈfʌndz ˈfʌndz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    funded
  • شکل سوم:

    funded
  • وجه وصفی حال:

    funding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural C1
اقتصاد پول، سرمایه، وجوه، بودجه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I’m short of/low on funds at the moment.
- در حال حاضر پول کم دارم.
- to raise funds
- جمع‌آوری وجوه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد funds

  1. noun cash reserve
    Synonyms: accounts receivable, affluence, assets, backing, bankroll, belongings, bread, budget, capital, collateral, currency, dough, earnings, finance, fluid assets, hard cash, kitty, lucre, means, money, money in the bank, money on hand, nest egg, nut, petty cash, pork barrel, possessions, proceeds, profits, property, ready money, resources, revenue, savings, scratch, securities, specie, stakes, store, stuff, substance, treasure, wealth, wherewithal, winnings
    Antonyms: debt

Idioms

  • in funds

    (عامیانه) دارای پول کافی

ارجاع به لغت funds

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «funds» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/funds

لغات نزدیک funds

پیشنهاد بهبود معانی