امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gad

ɡæd ɡæd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

exclamation
قدیمی وای!، نه!، تو را به خدا!، به خدا!، خدایا!

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Gad! This movie is absolutely thrilling!
- خدایا! این فیلم بسیار هیجان‌انگیز است!
- Gad! This traffic jam is driving me insane!
- نه! این ترافیک مرا دیوانه کرده است!
noun countable
سیخک، سیخ، دیلم، نیزه، سنان، میله، شلاق سیخی
- The miner used a sturdy gad to loosen the ore from the rock face.
- معدنچی از یک دیلم محکم برای جدا کردن سنگ معدن از روی سنگ استفاده کرد.
- The sharp gad was essential for breaking down the stubborn ore deposits.
- میله‌ی تیز برای شکستن ذخایر سنگ معدنی سرسخت ضروری بود.
verb - intransitive
خوش‌گذرانی کردن، ول گشتن، عیاشی کردن
- A bunch of young men gadding about Tajrish square.
- یک دسته جوان که در اطراف میدان تجریش ول می‌گشتند.
- As soon as the sun came out, the children would gad about the yard, playing and laughing.
- به‌محض طلوع آفتاب، بچه‌ها در حیاط خوش‌گذرانی و بازی می‌کردند و می‌خندیدند.
noun singular
جاد، گاد (پسر هفتم یعقوب از زلفا)
- Gad was a prominent figure in the lineage of Jacob and the father of one of the tribes of Israel.
- جاد شخصیت برجسته‌ای از اجداد یعقوب و پدر یکی از قبایل اسرائیل بود.
- The inheritance of Gad's tribe played a crucial role in the territorial distribution of ancient Israel.
- میراث قبیله‌ی جاد نقش مهمی در توزیع سرزمینی اسرائیل باستان ایفا کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gad

  1. verb roam about
    Synonyms: cruise, gallivant, hit the road, hit the trail, jaunt, knock about, knock around, maunder, mooch, ramble, range, rove, run around, stray, traipse, wander

ارجاع به لغت gad

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gad

لغات نزدیک gad

پیشنهاد بهبود معانی