معنی gain weight به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɡeɪn weɪt ɡeɪn weɪt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom

وزن اضافه کردن، چاق شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The actress had to gain weight for her role in the movie.

- بازیگر باید برای نقشش در فیلم وزن اضافه می‌کرد.

- She knew that if she continued to eat unhealthy foods, she would eventually gain weight.

- او می‌دانست اگر به خوردن غذاهای ناسالم ادامه دهد، در نهایت چاق خواهد شد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت gain weight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «gain weight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gain-weight

لغات نزدیک gain weight

- gain over
- gain time
- gain weight
- gainer
- gainesville

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند