معنی gatekeep به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈɡeɪtkiːp ˈɡeɪtkiːp

آخرین به‌روزرسانی: ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

گذشته‌ی ساده:
gatekept
شکل سوم:
gatekept

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

دروازه‌بانی کردن (تلاش برای کنترل اینکه چه کسی منابع یا قدرت یا فرصت‌های خاص را دریافت می‌کند و چه کسی نمی‌تواند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- She tends to gatekeep opportunities within the company, limiting others' chances for growth.

- تمایل دارد فرصت‌های درون شرکت را دروازه‌بانی و شانس رشد دیگران را محدود کند.

- He constantly gatekeeps access to the network.

- او دائماً دسترسی به شبکه را دروازه‌بانی می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت gatekeep

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «gatekeep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gatekeep

لغات نزدیک gatekeep

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند