امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gearing

ˈɡɪrɪŋ ˈɡɪərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
انگلیسی بریتانیایی اقتصاد نسبت بدهی به دارایی، اهرم مالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The company's gearing ratio is too high, indicating financial risk.
- نسبت بدهی به دارایی شرکت بسیار بالا است که نشان‌دهنده‌ی ریسک مالی است.
- The government is implementing measures to reduce the country's gearing level.
- دولت درحال اجرای اقداماتی برای کاهش نسبت بدهی به دارایی کشور است.
noun
چرخ‌دنده‌ی ماشین
- The teeth on the gearing were worn down from years of use.
- دندانه‌های چرخ‌دنده به‌دلیل سال‌ها استفاده فرسوده شده بودند.
- The gearing in the engine was stripped and needed to be replaced.
- چرخ‌دنده‌ی ماشین جدا شده و باید تعویض شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gearing

  1. verb To regulate
    Synonyms: adjusting, blending, matching
  2. verb Set the level or character of
    Synonyms: rigging, outfitting, equipping, tackling, pitching, stuffing, reversing, readying, furnishing, pinioning, preparing, fitting, harnessing, machining, garbing, appointing, organizing, dressing
  3. noun Wheelwork consisting of a connected set of rotating gears by which force is transmitted or motion or torque is changed
    Synonyms: gear, geartrain, power-train, train

ارجاع به لغت gearing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gearing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gearing

لغات نزدیک gearing

پیشنهاد بهبود معانی