امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Gemini

    ˈdʒemənaɪ ˈdʒemənaɪ
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    همچنین می‌توان از twins به‌ جای gemini استفاده کرد.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun
    نجوم بُرج جَوزا (سومین برج فلکی از دائرةالبروج است)، صورت فلکی دوپیکر، جوزا، توأمین (یکی از صورت‌های فلکی منطقةالبروج است)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - Gemini is one of the zodiac constellations in the night sky.
    - جوزا یکی از صورت‌های فلکی منطقةالبروج در آسمان شب است.
    - The symbol for Gemini is two parallel lines representing twins.
    - نماد جوزا دو خط موازی است که دوقلوها را نشان می‌دهد.
    noun countable uncountable
    متولد شده (دوقلوهای متولد شده در برج جوزا)
    - She shares her birthday with her twin sister; they are both Geminis.
    - تولد او با خواهر دوقلویش مشترک است؛ آن‌ها متولد شده در برج جوزا هستند.
    - As a Gemini, he tends to have two different sides to his personality.
    - به‌عنوان یک متولد شده در برج جوزا، او تمایل دارد دو جنبه‌ی متفاوت در شخصیت خود داشته باشد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد gemini

    1. noun The third sign of the zodiac; the sun is in this sign from about May 21 to June 20
      Synonyms: twin, Gemini the Twins, twins

    ارجاع به لغت gemini

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «gemini» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gemini

    لغات نزدیک gemini

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند