امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Genius

ˈdʒiːniəs ˈdʒiːniəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    geniuses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
نابغه، نبوغ، استعداد، دماغ، ژنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He has a genius for poetry.
- او نبوغ شعر دارد.
- Sherry has a genius for getting along with people.
- شری در مردم‌داری نبوغ دارد.
- Abbas was a man of genius.
- عباس مردی نابغه بود.
- His genius was in lexicography.
- نبوغ او در فرهنگ‌نگاری بود.
- the genius of Elizabethan poetry
- ویژگی‌های اساسی شعر دوره‌ی الیزابت
- a policy which is suited to the genius of a free people
- سیاستی که با روحیات یک ملت آزاد سازگار است
- Shakespeare was the genius of that young poet.
- شکسپیر الهام‌گر آن شاعر جوان بود.
- He was the evil genius of that unfortunate prince.
- او برای آن شاهزاده‌ی تیره‌بخت، نصیحت‌گر بسیار بدی بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد genius

  1. noun gift of high intellect
    Synonyms: ability, accomplishment, acumen, acuteness, adept, aptitude, aptness, astuteness, bent, brain, brilliance, capability, capacity, creativity, discernment, Einstein, endowment, expert, faculty, flair, grasp, head, imagination, inclination, ingenuity, inspiration, intelligence, inventiveness, knack, mature, originality, percipience, perspicacity, power, precocity, prodigy, propensity, prowess, reach, sagacity, superability, talent, turn, understanding, virtuoso, wisdom
    Antonyms: idiot, imbecile

ارجاع به لغت genius

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «genius» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/genius

لغات نزدیک genius

پیشنهاد بهبود معانی