Get Across
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها
phrasal verb
تفهیم کردن، به وضوح بیان کردن
مترادف و متضاد get across
-
phrasal verb communicate an ideaSynonyms: bring home, convey, get through to, impart, make clear, make understood, pass on, put over, transmitAntonyms: miscommunicate
-
phrasal verb Cross; to move from one side (of something) to the other
ارجاع به لغت get across
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «get across» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/get-across
لغات نزدیک get across
- - get a word in edgeways
- - get about
- - get across
- - get after
- - get ahead