امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gleam

ɡliːm ɡliːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gleamed
  • شکل سوم:

    gleamed
  • سوم‌شخص مفرد:

    gleams
  • وجه وصفی حال:

    gleaming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
نور ضعیف، پرتو آنی، سوسو، (مجازاً) تظاهر موقتی، نوردادن، سوسو زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The gleam of the lights reflected in the dark waters of the river.
- درخشش نورهایی که در آب تیره‌ی رودخانه منعکس می‌شد.
- the gleam of a distant fire
- سوسو زدن یک نور از فاصله‌ی دور
- Towchal lights gleamed from afar.
- چراغ‌های توچال از دور سوسو می‌زد.
- His polished shoes gleamed.
- کفش‌های واکس‌زده‌اش برق می‌زد.
- a gleam of hope
- روزنه‌ای از امید
- a gleam of understanding
- ذره‌ای فهم
- Seeing the coins, his eyes gleamed.
- از دیدن سکه‌ها چشمانش برق زد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gleam

  1. noun brightness, sparkle
    Synonyms: beam, brilliance, coruscation, flash, flicker, glance, glim, glimmer, glint, glitz, gloss, glow, luster, ray, scintillation, sheen, shimmer, splendor, twinkle
    Antonyms: dullness
  2. verb sparkle
    Synonyms: beam, burn, coruscate, flare, flash, glance, glimmer, glint, glisten, glister, glitter, glow, radiate, scintillate, shimmer, shine, twinkle
    Antonyms: dull

ارجاع به لغت gleam

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gleam» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gleam

لغات نزدیک gleam

پیشنهاد بهبود معانی