امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gob

ɡɑːb ɡɑːb ɡɒb
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
تکه، تخته، تخته کف، کلوخه، مقدار بزرگ و زیاد، یک دهن غذا، دهان، (آمریکا) ملوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He put a gob of ice cream on my plate.
- یک قلمبه بستنی تو بشقابم گذاشت.
- Gobs of money!
- یک عالمه پول!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gob

  1. noun An irregularly shaped mass of indefinite size
    Synonyms: chunk, clod, clump, hunch, lump, nugget, wad, hunk
  2. noun An indeterminately great amount or number.
    Synonyms: Often used in plural: jillion, million, multiplicity, ream, trillion, bushel, heap, load, lot, oodles, passel, peck, scad, slew, wad, zillion
  3. noun The opening in the body through which food is ingested
    Synonyms: mouth, trap, puss, cakehole, hole, maw, yap
  4. noun A person engaged in sailing or working on a ship
    Synonyms: mariner, jack-tar, jack, seaman, tar, seafarer, sea dog, navigator, sailor, salt, old-salt

ارجاع به لغت gob

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gob» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gob

لغات نزدیک gob

پیشنهاد بهبود معانی