امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grandfather

ˈɡrænfɑːðər ˈɡrændˌfɑːðə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    grandfathered
  • شکل سوم:

    grandfathered
  • سوم‌شخص مفرد:

    grandfathers
  • وجه وصفی حال:

    grandfathering
  • شکل جمع:

    grandfathers

معنی

noun countable A2
پدربزرگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grandfather

  1. noun grandsire
    Synonyms: paternal forebear, elder, forefather, ancestor, patriarch, grandpa, granddaddy, grandpappy, granddad, pap, gramps

ارجاع به لغت grandfather

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grandfather» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grandfather

لغات نزدیک grandfather

پیشنهاد بهبود معانی