امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grandiloquent

ɡrænˈdɪləkwənt ɡrænˈdɪləkwənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
قلنبه‌نویس، گزاف‌گوی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grandiloquent

  1. adjective pretentious, flowery (communication)
    Synonyms: aureate, big-talking, bombastic, declamatory, euphistic, fustian, high-flown, histrionic, inflated, magniloquent, oratorical, orotund, overblown, pompous, purple, rhetorical, sonorous, swollen, tall-talking, verbose, windbag, windy
    Antonyms: plain, simple, unadorned, unpretentious

ارجاع به لغت grandiloquent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grandiloquent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grandiloquent

لغات نزدیک grandiloquent

پیشنهاد بهبود معانی