امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grandparent

ˈɡrænpernt ˈɡrænˌpeərənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    grandparents

معنی و نمونه‌جمله

noun A2
پدربزرگ یا مادربزرگ، جد یا جده
- He has four grandparents.
- او چهار پدر بزرگ و مادر بزرگ دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت grandparent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grandparent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grandparent

لغات نزدیک grandparent

پیشنهاد بهبود معانی