امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gravelly

ˈɡrævli ˈɡrævli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(صدای) زمخت، دورگه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He had a gravelly voice.
- او صدای زمختی داشت.
- His gravelly voice echoed through the empty room.
- صدای دورگه‌اش در اتاق خالی پیچید.
adjective
سنگ‌ریزه‌دار، پرریگ، ریگ‌دار، شنی
- The gravelly path crunched underfoot as we walked.
- وقتی راه می‌رفتیم، مسیر شنی زیر پا قرچ‌قرچ صدا می‌داد.
- She noticed the gravelly texture of the old stone wall.
- او متوجه بافت سنگ‌ریزه‌دار دیوار سنگی قدیمی شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gravelly

  1. adjective Abounding in small stones
    Synonyms: pebbly, shingly
  2. adjective Unpleasantly harsh or grating in sound
    Synonyms: grating, rasping, raspy, rough, scratchy

ارجاع به لغت gravelly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gravelly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gravelly

لغات نزدیک gravelly

پیشنهاد بهبود معانی