معنی greece به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɡriːs ɡriːs

توضیحات

پایتخت:‌ آتن

ملیت: یونانی

مخفف: GR

معنی و نمونه‌جمله

noun

کشور یونان

لیست تمامی کشورهای جهان همراه ملیت و پایتخت به انگلیسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- ancient Greece

- یونان باستان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد greece

noun A republic in southeastern Europe on the southern part of the Balkan peninsula; known for grapes and olives and olive oil

Synonyms: hellas, graecia, achaia, argos, Greek peninsula, hellenic-republic, Hellenic peoples, the Peloponnesus, the Peloponnese, Ellas
adjective

Synonyms: classical, greek, hellenic, philhellene, philhellenic

ارجاع به لغت greece

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «greece» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/greece

لغات نزدیک greece

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel