امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grilled

ˈɡrɪld ɡrɪld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    grills
  • وجه وصفی حال:

    grilling

معنی‌ها

adjective
نرده‌دار، معجردار، دارای دیواره‌ی مشبک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective
کباب‌شده، بریان، پخته (روی کباب‌پز)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grilled

  1. verb To question closely
    Synonyms: interrogated
  2. adjective Cooked over an outdoor grill
    Synonyms: broiled, barbecued
  3. verb Ask questions pointedly
    Synonyms: cooked, barbecued, seared, questioned, pumped, probed, interrogated, grated, broiled, roasted
    Antonyms: answered

ارجاع به لغت grilled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grilled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grilled

لغات نزدیک grilled

پیشنهاد بهبود معانی