امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grimace

ɡrɪˈmeɪs / / ˈɡrɪməs ɡrɪˈmeɪs / / ˈɡrɪməs ɡrɪˈmeɪs / / ˈɡrɪməs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    grimaced
  • شکل سوم:

    grimaced
  • سوم‌شخص مفرد:

    grimaces
  • وجه وصفی حال:

    grimacing
  • شکل جمع:

    grimaces

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive
ادا و اصول، شکلک، دهن‌کجی، نگاه‌ریایی، تظاهر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Upon seeing the fat lady he grimaced.
- به محض دیدن خانم چاق قیافه‌ی خود را درهم کشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grimace

  1. noun scowling facial expression
    Synonyms: face, frown, moue, mouth, mouthing, mug, scowl, smile, smirk, sneer, wry face
    Antonyms: grin, smile
  2. verb make a pained expression
    Synonyms: contort, deform, distort, frown, make a face, make a wry face, misshape, mouth, mug, scowl, screw up one’s face, smirk, sneer
    Antonyms: grin, smile

ارجاع به لغت grimace

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grimace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grimace

لغات نزدیک grimace

پیشنهاد بهبود معانی