امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gristle

ˈɡrɪsl ˈɡrɪsl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
( cartilage ) غضروف، نرمه استخوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gristle

  1. noun Tough elastic tissue; mostly converted to bone in adults
    Synonyms: cartilage, ossein, osseous matter

ارجاع به لغت gristle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gristle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gristle

لغات نزدیک gristle

پیشنهاد بهبود معانی