امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gritty

ˈɡrɪti ˈɡrɪti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
ریگ‌دار، شن‌دار، ریگ‌مانند، با جرئت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gritty

  1. adjective granular
    Synonyms: abrasive, branlike, calculous, crumbly, dusty, friable, grainy, gravelly, in particles, loose, lumpy, permeable, porous, powdery, pulverant, rasping, rough, sabulous, sandy, scratchy
    Antonyms: fine, smooth
  2. adjective brave
    Synonyms: courageous, determined, dogged, game, hardy, mettlesome, plucky, resolute, spirited, steadfast, tenacious, tough
    Antonyms: afraid, cowardly, spineless

Collocations

ارجاع به لغت gritty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gritty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gritty

لغات نزدیک gritty

پیشنهاد بهبود معانی