امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Groovy

    ˈɡruːvi ˈɡruːvi
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      groovier

    • صفت عالی:

      grooviest

    معنی‌ها

    adjective
    حیرت‌آور، شگفت‌انگیز، عالی، شگرف

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    adjective
    شیک، مد روز، رایج، آراسته
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد groovy

    1. adjective cool, wonderful
      Synonyms: boss, chic, deep, excellent, fabulous, fantastic, far-out, great, hip, neat, nifty, rad, sensational, splendid, super, swell, trendy, unorthodox, way-out, wild, with it

    ارجاع به لغت groovy

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «groovy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/groovy

    لغات نزدیک groovy

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی