امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grosser

American: ɡroʊsə British: ɡrəʊsə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت عالی:

    grossest

معنی و نمونه‌جمله

noun C1
(عامیانه) پردرآمد (به‌ویژه درمورد فیلم)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- This film was a big grosser.
- این فیلم بسیار پردرآمد بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grosser

  1. adjective Including every constituent or individual
    Synonyms: completer
    Antonyms: part
  2. adjective Without qualification; used informally as (often pejorative) intensifiers
    Synonyms: cruder, coarser, rougher, starker, purer, ruder, completer
  3. adjective Large, fat
    Synonyms: weightier, stouter, portlier, fleshier, fatter, fattier
    Antonyms: thinner, tinier, skinnier
  4. adjective Crude, vulgar
    Synonyms: fouler, raunchier, smuttier, nastier, filthier, dirtier, coarser, broader, bawdier
    Antonyms: cleaner, politer
  5. adjective Conspicuously and tastelessly indecent
    Synonyms: ranker, earthier, cruder
  6. adjective Obvious, apparent
    Antonyms: vaguer

ارجاع به لغت grosser

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grosser» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grosser

لغات نزدیک grosser

پیشنهاد بهبود معانی