امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Guidance

ˈɡaɪdns ˈɡaɪdns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
راهنمایی، هدایت، راهنما، رهبری، رهنمود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- under parental guidance
- زیر نظر والدین
- I need your guidance.
- به راهنمایی شما نیاز دارم.
- guidance system
- سیستم هدایت‌کننده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد guidance

  1. noun counseling
    Synonyms: advice, auspices, conduct, conduction, control, conveyance, direction, government, help, instruction, intelligence, leadership, management, navigation, supervision, teaching

ارجاع به لغت guidance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «guidance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/guidance

لغات نزدیک guidance

پیشنهاد بهبود معانی