امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gurgle

ˈɡɜrːɡl ˈɡɜːɡl
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از guggle به‌ جای gurgle استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
غرغره، شرشر، غرغره کردن، جوشیدن، شرشر کردن
- Boiling water gurgles.
- آب جوش غل‌غل می‌کند.
- Water gurgled between the rocks.
- آب از میان سنگ‌ها می‌جوشید.
- the gurgle of the fountain
- صدای شرشر فواره
- the gurgle of boiling milk
- غل‌غل شیر در حال جوشیدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gurgle

  1. noun, verb burble, murmur
    Synonyms: babble, bubble, crow, lap, plash, purl, ripple, slosh, splash, wash

ارجاع به لغت gurgle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gurgle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gurgle

لغات نزدیک gurgle

پیشنهاد بهبود معانی