امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gypsy

ˈdʒɪpsi ˈdʒɪpsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    Gypsies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کولی، شبیه کولی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- to lead a gypsy life
- کولی‌وار زندگی کردن
- a gypsy plumber
- لوله‌کش بدون پروانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gypsy

  1. noun One of nomadic Caucasoid people
    Synonyms: egyptian, caucasian, Rom (Romany), Bohémien (French), Zingaro (Italian), gitano (Spanish), Bohémien (French)
  2. noun One who lives a roving life
    Synonyms: romany, bohemian, vagrant, tramp, nomad, roamer, rom, gipsy, romanes (language), schemer, sharper, tzigane, Rommany, wanderer, romani, zingara, zingaro, roma
  3. noun A laborer who moves from place to place as demanded by employment
    Synonyms: itinerant, gipsy

ارجاع به لغت gypsy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gypsy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gypsy

لغات نزدیک gypsy

پیشنهاد بهبود معانی