امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Half-hearted

ˌhæfˈhɑːrt̬ɪd ˌhɑːf ˈhɑːtɪd
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: halfhearted

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بی‌میل، بی‌علاقه، بی‌شور، سرد، نه چندان گرم، با بی‌میلی، بی‌خلوص، غیرقلبی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He made a half-hearted attempt to apologize.
- او تلاشی بدون خلوص برای عذرخواهی کرد.
- The team's performance was lackluster and halfhearted, resulting in a loss.
- عملکرد این تیم ضعیف و سرد بود و به باخت منجر شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد half-hearted

  1. adjective unenthusiastic
    Synonyms: apathetic, cool, impassive, indifferent, irresolute, lackluster, listless, lukewarm, neutral, passive, perfunctory, spiritless, tame, tepid, unenthusiastic, uninterested
    Antonyms: enthusiastic

ارجاع به لغت half-hearted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «half-hearted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/half-hearted

لغات نزدیک half-hearted

پیشنهاد بهبود معانی