امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Han

    ˈhɑːn hɑn
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    noun
    دودمان پادشاهی هان (در کشور چین - 202 پیش از میلاد تا 220 بعد از میلاد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    noun
    نژاد چینی، نژاد هان (در برابر: مغول و مانچو و غیره)
    noun
    رود هان (در مرکز چین)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد han

    1. noun Imperial dynasty that ruled China (most of the time from 206 BC to AD 220) and expanded its boundaries and developed its bureaucracy; remembered as one of the great eras of Chinese civilization
      Synonyms: Han dynasty

    ارجاع به لغت han

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «han» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/han

    لغات نزدیک han

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند