امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hap

ˈhæp hæp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
اتفاق، قضا، روی دادن، اتفاق افتادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- odd little haps and mishaps of daily life
- رویدادها و بدبیاری‌های زندگی روزانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hap

  1. noun The quality shared by random, unintended, or unpredictable events or this quality regarded as the cause of such events
    Synonyms: chance, fortuitousness, fortuity, fortune, hazard, luck
  2. noun An unexpected random event
    Synonyms: accident, chance, fluke, fortuity, happenchance, happenstance, hazard
  3. verb To take place
    Synonyms: happen, come about, occur, pass, befall, betide, come, come off, develop, go on, pass off, transpire, fall-out, take-place
  4. verb To take place by chance
    Synonyms: happen, befall, chance

ارجاع به لغت hap

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hap

لغات نزدیک hap

پیشنهاد بهبود معانی