امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hard-bitten

hɑːrdˈbɪtn̩ hɑːdˈbɪtn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
دیرشکست‌خور، سخت هنگام جنگ، سگ‌خو، سرسخت، سخت‌گیر، (درمورد سگ) گاز‌گیر، سخت‌گاز گرفته‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hard-bitten

  1. adjective Tough and callous by virtue of experience
    Synonyms: hard-boiled, pugnacious
  2. adjective Physically toughened so as to have great endurance
    Synonyms: hard, hard-handed, hardy, rugged, tough
  3. Synonyms: pinched

ارجاع به لغت hard-bitten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hard-bitten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hard-bitten

لغات نزدیک hard-bitten

پیشنهاد بهبود معانی